- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر
آرام جان خستهدلان پیکرت کجاست؟ جانم به لب رسیده پدرجان سرت کجاست؟ جـسمت اسیـر فـتـنـۀ یـغـماگـران شده پـیـراهـن امـانـتـی مـادرت کـجـاست؟ از چه جواب دخـتر خود را نمیدهی بابای با محـبّـتـم! انگـشـتـرت کجاست در خیمه هر چه بود به تاراج فتنه رفت خاکم به سر عمامۀ پیغمبرت کجاست؟ سوز عطش ز خون تنت موج میزند ای تشنه لب، برادر آبآورت کجاست؟ از دود خیمه تربت شش ماهه گم شده بابا بگو مزار علی اصغرت کجاست؟
: امتیاز
|
شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
نویـد وصل پدر را به كـاروان میداد به مـاه، مـاه سر نیـزه را نشان میداد رقــیـه تـولـیـت آسـتـان رأس شـریـف به ماه، اذن زیـارت در آسـمان میداد هزار حوریه از چادرش زمین میریخت اگر كه چادر خود را کمی تكان میداد رقــیـه دخـتــر آقـای مـهــربـانـی كـه سرش به حامل سر نیزه سایبان میداد گرسنه بود، ولی از كرامتـش این بس به دست دشمن خود رزق آب و نان میداد شبـانه از لب بابـا كـمی شكـایت كرد چرا كه بوسه به لبهای خیزران میداد توان پا شدنـش را گرفت سیـلی خـصم وگرنه پیش پـدر، ایـستاده جان میداد درسـت لـحـظـۀ وصـل رقـیـه و بـابـا برادرش به روی نـیـزهها اذان میداد
: امتیاز
|
زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر
به امیدی كه بـیایی سحـری در بر من خاك ویـرانه شده سـرمهٔ چـشم تر من مـدتی میشود از حـال لـبت بیخـبرم چند وقت است صدایم نزدی دختر من من همان لاله افـروخـتهٔ خون جگـرم كه همین لخته فقط مانده به خاكستر من شب این شام چه سرمای عجیبی دارد تـب ایـن سـوز كجـا و بـدن لاغـر من دارم از درد مچ دست به خود میپیچم ظاهـراً خـرد شده سـاقـۀ نیـلـوفـر من چادرم پاره شد از بس كه كشیدند مرا لحظهای وا نشد اما گره از معجر من موی من دست نخورده است خیالت راحت معجر سوخته چسبیده به زخم سر من كـاشكی زود بـیایـی و به دادم بـرسی تا كه در سیـنـه نـمانَـد نـفـس آخـر من
: امتیاز
|
زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر
زندگی بیتو در این قافله سخت است پدر گذر عمر از این مرحله سخت است پدر دخترت تشنۀ اشک است ولی بـاور کن گریه کردن وسط هلهله سخت است پدر روضۀ خـار مغـیـلان و کـف پای یـتـیم بـا دل نـازک این آبـلـه سخت است پـدر کاش میشد کـمی از نـیـزه بـیایی بـغـلم بخدا بوسه ازاین فاصله سخت است پدر تا که چشمم به لبت خورد ترک خورد لبم با لب پـاره بـرایـم گـلـه سخت است پدر عـمه دیگر چه کـند من که خودم میـدانم زندگی با من کم حوصله سخت است پدر
: امتیاز
|
زبانحال حر با سیدالشهدا علیه السلام
آرامـشم ده تـا که طـوفـان تو بـاشـم آئـیـنه ام کـن تا که حـیـران تو باشم آزاده ام امـا گــرفـتــار تـو هـســتــم خارم که خواهم در گلستان تو باشم من سر به زیر و سر شکسته آمده ام تا سر بلند لطـف و احـسان تو باشم دیشب حواسم را که جمع خویش کردم دیـدم فـقـط بـایـد پـریـشان تو بـاشـم ایـمـان چـشمـانت مـرا بـیـدار کرده بایـد چه گـویم تا مـسلـمان تو باشم؟ بر گـیـسوانـم گرد پـیـری هست اما من آمـدم طـفـل دبـسـتـان تـو بـاشـم دیروز کمتر از پشیزی بودم، امروز با ارزشم چون جنـس دکان تو باشم دیروز تحت امر شیطان بودم امروز از لطف چشمت تحت فرمان تو باشم دیروز یک گرگ بیابان گرد و بی عار امروز می خواهم که اصلان تو باشم هر چه شما فرمایی اما دوست دارم تا در مـنای عـشـق قـربـان تو باشم شادم نـمـودی که قـبـولـم کـردی آقا من آمـدم تا بیـت الاحـزان تو بـاشم خواهم که خاک پایتان باشم نه این که چون خار در چشمان طفلان تو باشم آقا اگر راضی نگردد زینب از من دیگر چگونه بر سر خـوان تو باشم
: امتیاز
|
زبانحال حر با سیدالشهدا علیه السلام
سوارِ گـمـشده را از میان راه گرفـتی چه ساده صید خودت را به یک نگاه گرفتی شبیه کشتی نوحی، نه! مهربان تر از اویی که حُرِّ بد شده را هم تو در پناه گرفتی چنان نگـاه رئـوفـانـه ای به من کردی که گفـتم اینکه مبادا، تو اشتـباه گرفتی من آمدم که تو را با سپاه و تیر بگیرم مرا به تیر نگـاهی تو بی سپاه گرفتی بگو چرا نشوم آب که دست یخزدهام را دویدی و نرسیـده به خـیـمهگاه گرفتی چنان تبـسم گرمی نـشاندهای به لـبانت که از دل نـگـرانـم مـجـال آه گـرفـتی رسید زخم سرم تا به دستمال سفـیدت تو شرم را هم از این صورت سیاه گرفتی
: امتیاز
|
مدح و شهادت حر بن یزید ریاحی
قسمت این بود دلت از همه جا پُر باشد قـلـبت آمـادۀ یـک چـنـد تـلـنـگـر باشد همه دیـدنـد کـسی سمت حـرم مـی آیـد تا مگر در دل دریای جنون، دُر باشد پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست باید این بغض پریشانِ زمان حُر باشد بعـد از آن توبۀ از شرم پریـشان، باید کاخ ها در نـظـرت پـاره ای آجر باشد شام دشنام شود، باک نداری ای مرد! سهم چشمان تو از کوفه تمـسخر باشد شادمان باش حسین از تو رضایت دارد حق ندارد کسی از دست تو دلخور باشد آمدی سوی حـرم ـ آه ـ برایت ای حُـر بیـتی آنگونه نداریم که در خـور باشد
: امتیاز
|
زبانحال حر و سیدالشهدا علیه السلام با یکدیگر
از کوچههای خاطرههایش عبور کرد پلکی زد و دوباره خودش را مرور کرد میکرد حس بزرگی بار گـناه خـویش میخواست تا رها شود از دست چاه خویش در بـرزخِ مـیان بـهـشت و جـهـنّـمـش میکـرد شوق عـفـو الهـی مـصمّـمـش سنگین دلی به وسعت این ابتلای داشت گویا هزار کـفش تعـلّـق به پای داشت امـا بـه شـوق یـافـتـن نــور نـشـأتـیـن یعـنی خـدای طـور تـجـلّای عـالـمـین پا روی خود گذاشت و از خود عبور کرد یعنی که پابرهنه شد و عزم طور کرد میکرد مشق دیگری از قاف و شین و عین در مـحـضر نـگـاه رحـیـمانـۀ حـسیـن شوق وصال در دل بال و پرش شکفت اقـرار را بهـانـۀ پـرواز کرد و گـفت: سنگـی که قـلب آیـنههـا را شکـسـتهام آقـا! منـم کـسی که به تـو راه بـستـهام حـالا ولی به سـوی شـما بـاز گـشتهام یعنی که من به سمت خـدا بازگـشتهام تا سـرنـوشت دائـمیام را عـوض کنم بگـذار با تو زنـدگیام را عـوض کنم هـم ارتـفـاع رحـمـت تو نیـست آه من آبـی نـمـانـده اسـت به روی سـیـاه من آئـیـنـۀ خـــدای مــنــی در بـــرابـــرم خون مُرده بود در دل رگهای باورم اما نـگـاه لـطـف شـمـا راه را گـشـود لـطـف جناب مـادرتـان زنـدهام نـمـود ای آخـریـن پــنـاه هــمـه نـا امــیـدهـا! »دارم به اشـک بـیاثـر خود امیـدها« ای شــاه راه قــرب الــهــی ولای تـو! شرمندگیست سهم من از کربلای تو بـایـد کـشـیــد سـخــتـی راه کــمـال را خوف و رجاء نور جلال و جـمال را جایی که راه کـشتی امّـید ما گـم است وقتی که بحر رحمت او در تلاطم است بایـد نبـود در غـم بود و نبـود خـویش باید به دست او بسپاری وجود خویش او مـظهـر تـمـامی اسـماء کـبـریـاست فطریترین صدای طپشهای قلب ماست فرمود شاه عشق به حـرّ سپاه خویش: ای بیخبر ز ارزش والای آه خویش! ای بـیخـبر ز ماهـیت بـادۀ "ألـست"! پنـداشتی که راه مرا لشکر تو بست؟! تـدبـیـر امـر عـالم ایـجـاد، کـار ماست خلقت، تـمامقـد همه در اختـیار ماست فیض « وجود» منحصر ذات کبریاست اشـراق آفـتاب وجـود از مسیر ماست در خرمن وجود تو برق از نگاه ماست ای بیخـبر! سـپاه شما هم سپاه ماست وقتی مقام صبر و رضا راه ما گرفت در اولین مکـالمه چـشمم تو را گرفت اینجا حـضور آیـنهبنـدان جلـوههـاست کـربـبلا مـکـانـت تـأویـل واژههـا ست «حر« بودی و به اصل خودت بازگشتهای تو،«ما« شدی به وصل خودت بازگشتهای وقتی جـواب آینهها غـیر سنگ نیست عاشق اگر شکسته نباشد قشنگ نیست حالا که عاشقانه خودت را شکستهای حـالا که راه تـوبـۀ خود را نـبـستهای از مـا رواست حاجـتِ تا او رسیـدنت هـمـراه ما به سمت خـدا پر کـشیـدنت وقـتی کـسی ز بـنـد خود آزاد میشود بـالِ و پَـر شـکـسـتـهاش آبـاد میشـود پاک از هر آنچه جـاذبۀ خاکیات کنم پـر بـاز کن که طائـر افـلاکیات کـنم پر باز کن که کنگرۀ عرش جای توست "آزادگـی" مکـانـت کـربـبلای تـوست
: امتیاز
|
زبانحال حر بن یزید ریاحی با خداوند
خدایا قطره بودم متصل کردی به دریایم برون آورد دست رحمتت از دار دنیایم من آن آوارهای بودم که کوی یار را جُستم و یا گمگشتهای بودم که مولا کرد پیدایم به جای آنکه از درگاه لطف خود کند دورم صدا کرد و پذیرفت و پناهم داد مولایم بود بهر من از امروز نام حرّ برازنده همانا افتخارم بس که دیگر حرّ زهرایم سر و دست و تن و جانم هزاران بار قربانش که مولا کرد زنجیر اسارت باز از پایم سراپا غرق اشکِ خجلتم یا رب نمیدانم که چشم خود چگونه بر روی عباس بگشایم یقین دارم یقین دارم که میبخشد مرا زینب اگر بیند که دامن پُر شده از خون سیمایم دعا کن یابن زهرا تا ز تیر و نیزه و خنجر به جای اکبرت از هم شود پاشیده اعضایم به خود گفتم که شاید از کرم بخشی گناهم را ندانستم که در نزد حبیبت میدهی جایم نبسته باب توبه بر روی کس توبه کن میثم مرا از باب توبه سوی خود آورد آقایم
: امتیاز
|
زبانحال حر با سیدالشهدا علیه السلام
بـبـین دارم نـگـاه غــرق آهــی دلم را زیر و رو کن با نگاهی تو که آقائیات گـشتـه زبـانـزد بـیا بگـذر ز عـبـد رو سیـاهـی ************** فــدای چــشــم ذره پـــرور تــو کرامت می چکد از محضر تو قسم بر عصمت زهـرای اطهر نــجــاتـم داد مـهــر مـــادر تــو ************** چنان مبـهـوت در کار حـسیـنـم دم آخــر شـد و یــار حـســیــنـم ز بـنـد هـر غـمـی آزاد هـسـتـم از آن دم که گـرفـتـار حـسـیـنـم
: امتیاز
|
زبانحال حر با سیدالشهدا علیه السلام
ای رهـبــر احـرار! مــن حُـرّ شمـایـم هــرچـنـد بــا بـیگـانـه بـودم، آشـنـایـم تو در کرم چون جدّ خود پیغمبر استی تو در به روی دشمن خود هم نبـستی شـرمـنــده از اولاد زهــرای بـتــولــم مـردودم امـا مـیکـنـد لـطفـت قـبـولـم روزی که چون خاری به راهت سبز گشتم گویـی دوبـاره بـا نگـاهـت سبز گـشتم هـم سوختی از برق حُسنت حاصلم را هـم بـا نگـاه خـشم خـود بُـردی دلم را بــاغ وجــودم را حـسـیـنآبـاد کــردی یـکـدم اسـیــرم کـردی و آزاد کــردی آن روز دیــدم مـظهـر عـفــو خـدایـی چشمت به من میگفت: حُر! تو حُرّ مایی! زنجیـر ذلت را ز اعـضایـم گـشـودی افسـوس! ای مـولا ندانـستـم کـه بودی دیگـر وجـودم غـرق در نور خدا بود در بـین دشـمن هـم دلم پیـش شمـا بود یـا یـک نگـاه خشـم، هستم را گـرفتی آنجـا نـفـهـمـیـدم کـه دستـم را گرفـتی اکنون که چشم خویش را وا کردم امروز خود را در آغوش تو پیدا کردم امروز
: امتیاز
|
زبانحال اصحاب با سیدالشهدا علیه السلام
ما هـمه بـنـدۀ آزاد تو هـستـیـم حـسین هر چه جز عهد تو دیدیم، شکستیم حسین ما همان یار قدیمیم که از صبح الست همه در عـالم زر با تو نشـستیم حسین آن زمانی که نه دل بود و نه ما خلق شدیم قید جان را زده و دل به تو بستیم حسین ما می وصل تو با دست خـدا نوشیدیم تا دم مـرگ هـمه بـادهپـرستـیم حـسین مـسـتی بـادۀ جـنـت چه کـنـد با دل ما ما که از آب دم تـیغ تو مستـیـم حسین دست عباس عـلمدارت اگر قـطع شود ما برای تو سـراپا هـمه دستـیم حسین گو دو صدبار سر از پیکر ما بردارند ما همیـنـیم، همیـنـیم که هستیم، حسین پیش زهرا و علی روز جزا شاهد باش رشتۀ عهـد تو هرگز نگـسستیم حسین تو همان روی خدایی که ز ما دل بردی ما هـمـان بـنـدۀ پـیـمان الـستـیم حسین تا که با قامت جان پیش تو تعظیم کنیم عاشق ترک تن و ترک سَر استیم حسین وصف ما تا ابدیت سخن «میثم» توست که ز هر دام، به توفیق تو رستیم حسین
: امتیاز
|
زبانحال اصحاب سیدالشهدا علیه السلام
تـا خـیـمـۀ تـقـرّب تـو پـر کـشـیـدهایـم تو نور محض و ما ز تـبار سپـیـدهایم آقا اگر « مَصارِعُ عُشّاق » کـربلاست در عـاشـقی به مـنـزل آخـر رسیـدهایم با عطر سیب پیـرهنت مست میشویم شـیـدائی قـبـیـلـۀ عـشـق و عـقـیـدهایـم دل بر شکـوه جنت الاعـلی نـبـستهایم وقـتی بهـشت را به نـگـاه تو دیـدهایـم در بذل جان به راه تو مشتاق تر ز هم عشق تو را به قـیمت جانها خریدهایم لب تشنهایم و در صف پیکار میرویم وقتی که چشمه چشمه حقیقت چشیدهایم کی دست میکشیم از این طوف عاشقی؟ با آن که صد جراحت شمـشیر دیدهایم جان میدهیم و یک سر مویت نمیدهیم در کـربـلا حـمـاسـۀ عـشق آفـریـدهایم هفتاد و دو صحـیفۀ با خـون نوشتهایم هفـتاد و دو کـتـیـبۀ در خـون تـپـیدهایم در جسم ما هنوز تب جان فشانی است هَل مِن مُعِـین بیکسیات را شنـیدهایم خورشید نیـزهها شدی و در هـوای تو بـر روی نـیـزه مثـل ستـاره دمـیـدهایم
: امتیاز
|
زبانحال حبیب بن مظاهر
حبیبـم مـن حبیبـم مـن حبـیب آل طاهـایم محبت سیل خون گردید و جاری شد به سیمایم نه تنها لالهگون کردم ز خون خود محاسن را کمر بستم که از خون شستوشو گردد سراپایم حبیبم من حبیبم من که از محبوب خود باشد هزاران زخـم تیر و نیزه و خنجر تمنایم حبیبم من حبیبم من به شوق مرگ میخندم که میغلتم به خون خویش، پیش چشم مولایم حبیبم من حبیبم من که دیشب دختر زهرا دعایم کرده تا صورت ز خون سر بیارایم حبیبم من حبیبم من که چون پروانۀ عاشق نباشـد لحظهای از آتـش سوزنـده پروایم حبیبم من حبیبم من غـلام یـوسف زهـرا کـه آقایی به خلـق عالـمی بخشیـده آقایـم حبیبم من کـه مولایـم برایم نامه بنـوشته که جان و سر بگیرم بر کف و بر یاریاش آیم حبیبم من حبیبم من که گیرم دست میثم را به این اشعار جانسوزش شفیعش نزد زهرایم
: امتیاز
|
مرثیه و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیه السلام
پر میزنـد دلـم به هـوای نگـاهـتان تا کـربلا - به شهر شما - بارگـاهتان تا اینکه خـرج بزم عزای شما شوم عمریست میشود که نشستم به راهتان از کـودکـی درون حـسیـنـیه بـودهام بوده سـرم به سایـۀ چـتـر پـناهـتـان آیـا نـمـیشـود کـه بـرای سـعــادتـم من هم شـوم غـلام غـلام سیـاهـتان اینجا هـمه برای شما گـریه میکنند از ماجرای بیکسی و سوز و آهتان من آب میشوم ز خجالت که آن غروب یک نیزۀ شکـسته شده تکیه گاهتان ای وای من که بوی گل یاس میدهد هر قطره خون خاکی آن قتلگاهتان تـنهاتـریـن امـام؛ شهـیـد بـدون سـر با ما کسی نگـفت چه بوده گـناهتان
: امتیاز
|
زبانحال حضرت سیدالشهدا علیه السلام
عطش افتاده به جانم جگـرم میسوزد هستیام ز آتش غمها به برم میسوزد در من از سوز عطش تاب سخن گفتن نیست دهنم خشك و دلم خون، جگرم میسوزد عطش و داغ دل و تابش خورشید و سلاح آتشی هست كه پا تا به سرم میسوزد باغـبـانم من و افـسـوس كه از بیآبـی هر گل و غنچه به پیش نظرم میسوزد بـاغ آتش زده را مانـم كز هر طـرفی هم گلم، هم شجرم، هم ثمرم میسوزد جگر از داغ جگر گوشه من خونین است بـصرم از غـم نـور بـصرم میسوزد گـریـۀ دخـتـركـم بـر جگـرم آتـش زد نـالـۀ اصغـر مـن بـیـشتـرم میسـوزد نخله عصمتم و برگ و برم را زدهاند طایر قـدسیام و بال و پـرم میسوزد اكبرم آب ز من خواهد و میسورم نیست جگـر سـوخـتـهام بر پـسرم میسـوزد خصم گفتا كه مرا میكشد از بغض علی دل در این حال، به حال پدرم میسوزد ای "موید" اگر این گونه پریـشانم من عطش افتاده به جانم، جگرم میسوزد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیه السلام
مهر حسین روشنی جـان مـؤمن است گـریه بر او نشانه ایـمان مـؤمن است شب در نماز روضه به معراج میرود تسبیح اشک سجده پنهـان مؤمن است دنیا بـدون روضه نـفـس گـیر میشود هر شهر بیحسینیه زندان مؤمن است مثل ستاره در شب دنیا مشخص است اشک و دعا چراغ شبستان مؤمن است تنها جبـین نشانه عـمق خلوص نیست تندیس نور بسته به چشمان مؤمن است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیه السلام
او که دل کـشتۀ چـشمان سیاهش باشد میرود کوفه، خدا پشت و پناهش باشد شب غربت شد و اشکم شده جاری از نو سـوزش قـلب من از آتـش آهـش باشد خواب دیده ست پی قافلهاش مرگی را چه قرار است مگر بر سر راهش باشد؟! آه انگار قرار است که در این صحرا تیـر و شمشیر پـذیـرای نگـاهش باشد نیـزهها منتظر روی چنان خورشیدش سنگ هم منتظر صورت ماهش باشد چه گـناهی زده سر از دل مولا؟ شاید اینکه فـرزند عـلی بوده گـناهش باشد خواب دیدم که دو دست است جدا از پیکر نکند دست عـلمدار سپاهش باشد…؟!
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیه السلام
کـوه صفـا کـنار صفـای شما کم است ذبـح مـنـا به پـای مـنـای شما کم است من از تو پـادشـاهـی عـالـم نخـواسـتم این چـیزها برای گـدای شـما کم است آمــادهام کـه دعـبـل دربــارتـان شــوم بـر شانـهام هـنوز عـبای شما کم است در ثـبـت اسـم نـوکـریـم گـیـر کـردهام وقتی که مهر کرب و بلای شما کم است دیگـر نـمیشود نـفـس راحـتـی کـشیـد اینجا چقدر حال و هوای شما کم است مـاهـا کجـا و دست عـلـمـدارتان کجـا سرها به خـیر مقـدم پای شما کم است زخم شما که خوب نشد خاک بر سرم این گریهها چقـدر برای شما کم است در قـتـلگـاه لحـظـۀ تـقـطـیع جـسـمتان معلوم شد که چند هجای شما کم است
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی دهۀ اول محرم ( ۹ شب)
پخش سبک ورودیه محرم بـگـریـد زمیـن و بـگـریـد سـمـا فلک نوحه خوان، سینه زن نیـنوا سلام عـلی شـاه شـیب الخـضیب ســـلام عــلـی ســاکــن کــربــلا حسین، یا حسین یا حسین یا حسین (۳) *********************** بـر آن پـیـکـر پــاره پـاره سـلام بر آن چـشـم پُـر از ستـاره سلام بر آن قـتـلگـاه پُر از بـوی سیب بر آن زخم بیـش از شماره سلام حسین، یا حسین یا حسین یا حسین (۳) *********************** به زخم تنت گریهها مرهم است هر آنچه به زخمت بگریم کم است عــزادار تـو مــادرت فــاطــمـه عزای تو عـظما ترین ماتم است حسین، یا حسین یا حسین یا حسین (۳) *********************** گدای توأم هر طلـوع و غـروب مـنم زائـرت، قـبـرک فی قـلـوب بگریم که پیشانیات خورده سنگ بسوزم که لبهای تو خورده چوب حسین، یا حسین یا حسین یا حسین (۳) ************ شهادت حضرت مسلم بن عقیل ************** بـه دیــوار غـربـت نـهـادم سـرم تـمـاشـایـی است، لـحـظـۀ آخـرم تن خستهام آنـقـدر خورده سنگ شکـسته در این کـوفه بال و پرم حسین، یا حسین یا حسین یا حسین (۳) *********************** مـرا نـیـزههـا بـسـتـه راه عـبـور وفـا از دل کـوفـیـان گـشـته دور به جدت من از ظـلم این کوفیان شکـایت نـمایـم به یـوم الـنـشـور حضور، شعور، نور، قبور، غیور، وفور، یوم النشور حسین، یا حسین یا حسین یا حسین (۳) *********************** به اشکـم اگر طـعـنه زد دشـمنـم بـه روی زمـیـن گـر فـتـاده تـنـم نفس های من شد حسین یا حسین ســر دارم و از تــو دم مـیزنـم حسین، یا حسین یا حسین یا حسین (۳) *********************** اسیـرم به گـیـسـوی تو یـا حسین مـنـم زنـده از بـوی تو یا حـسین چه در کـوچهها و چه بالای دار نـبـیـنم به جـز روی تو یا حسین حسین، یا حسین یا حسین یا حسین (۳) ************** ورود اهل بیت به كربلا ***************** رسـیـده بـوی کـربـلا بـر مـشـام تـو ای سـرزمـیـن بــلا الـســلام از این قـافـله بوی هجـران رسد بـه مـنـزل رسـیـد کـاروان امـام حسین، یا حسین یا حسین یا حسین (۳) *********************** قــرار دلــم بــیقـــرارم مــکــن بـه درد جــدایــی دچــارم مـکـن هـمه دلـخـوشـیام به دنـیـا تویی دوبــاره مــرا، داغــدارم مــکـن حسین، یا حسین یا حسین یا حسین (۳) *********************** هـمـین جا بـبـوسـم گـلـوی تو را بـبـیـنم روی خـاک، روی تو را هـمین جا ز گـودال خـون بشنوم ز شمشیر و از نیزه، بوی تو را حسین، یا حسین یا حسین یا حسین (۳) *********************** همین جا به خـون ساقی لشکـرم بـه روی زمـیـن دسـت آب آورم به روی سرش جای ضرب عمود کـنـار تـنـش نـوحه خـوان مادرم حسین، یا حسین یا حسین یا حسین (۳) *********************** هـمین جا کـند خـواهـر من نگـاه کـه قـاتـل رود جـانـب قــتـلـگـاه زنـد نـیـزه بـر بـوسـه گـاه نـبـی زمین غرق خون آسمان غرق آه حسین، یا حسین یا حسین یا حسین (۳) **********زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها************* خــرابـه نــشـیــنــان پــدر آمــده شـب هـجـر مــا را سـحـر آمـده تـنـی بی کـفـن، مانده در کـربلا سری غـرق خـون، از سفر آمده ابـتـا حـسین، یا حـسین یا حـسین (۳) *********************** اگـــر تــازیـــانــه زده دشـمـنـت فــدای ســر تــو، فـــدای تــنــت بگو که کجا بر سرت خورده سنگ بـگــو کـه بـریــده رگ گـردنـت ابـتـا حـسین، یا حـسین یا حـسین (۳) *********************** تــمـام تـنـم گــشـتـه نـیـلــوفـری ز پـروانهات، مانـده خـاکـستری خودت بین خوابم به من گفتهای که امشب مرا همرهت میبـری ابـتـا حـسین، یا حـسین یا حـسین (۳) *********************** پدر جان زد این غصه آتش به جان اسـیـری مــا، خــنــدۀ شـامـیــان در این روز غربت، عمویم کجاست که میترسم از خـولی و ساربان ابـتـا حـسین، یا حـسین یا حـسین (۳) *********************** بـبـیـن الــتــمـاس مــرا ای پــدر قـسـم بـر تن نـیـلـی و چـشـم تـر بـمـان در کـنـارم اگـر مـیروی بـه حـق عـمـویـم مـرا هـم بـبــر ابـتـا حـسین، یا حـسین یا حـسین (۳) *********** زبانحال سیدالشهدا با حضرت قاسم ************ گـل من چه زیـبـا شـکـوفا شـدی اجل شد عسل، غرق احلی شدی بنازد عـمـویت به جـنگ آوریـت تو ای نو نـهـالـم چه رعـنا شدی گـل مـجتـبـی، ای یـتــیـم حـسـن (۳) *********************** مزن دست و پا پیـش چـشم تـرم مکـش پـا به روی زمین در برم گـل مـجــتـبـی ایـن تـن پـاره را در آغـوش خود میبـرم تا حـرم گـل مـجتـبـی، ای یـتــیـم حـسـن (۳) *********************** پر از خاک و خون خیمه گاهت شده یـتـیـمـی تـو و این گـنـاهـت شده رسـیـده ز صـحـرا شـمـیم حـسن عـجـب دیـدنی قـتـلـگـاهـت شـده گـل مـجتـبـی، ای یـتــیـم حـسـن (۳) *********************** شــده مــاه مـن پــاره پــاره بـدن گـل لالـهام گـشـتـه نـقـش چـمـن عـمـو از غـمت شد اسیـر محـن سـلامٌ عـلـی قـاسـم بـن الـحـسـن گـل مـجتـبـی، ای یـتــیـم حـسـن (۳) ************ حضرت علی اصغرعلیه السلام ************** شـده بــســتــه مــهــریـۀ مــادرم عـطـش سایه کرده به چـشم ترم حـرم تـشـنه و تـشنه تر از حـرم بُـوَد ای خـدا، نـازنـیـن اصـغـرم لالای اصغـرم، لایـی لایـی عـلی (۳) *********************** دو چشم چو دریای تو دیدنی است تـمـنـای بـابـای تـو دیـدنـی است اگـر چـه تــمـام حــرم تـشـنـهانـد ترک های لـبهای تو دیـدنی است لالای اصغـرم، لایـی لایـی عـلی (۳) *********************** فـلـک بـا دل مـا چههـا کـردهای چه خـون بر دل لالـهها کردهای الـهـی بـسـوزی تـو ای حـرمـلـه که طـفـلی ز مـادر جـدا کردهای لالای اصغـرم، لایـی لایـی عـلی (۳) *********************** زبانحال حضرت رباب (س) بـیا آسـمـان شـور بـاران بخـوان بیا با دو چـشـمان گریان بخـوان بـــیــا مـــادری را تــســلا بـــده بیا روضۀ طفـل عطـشان بخوان لالای اصغـرم، لایـی لایـی عـلی (۳) *********************** دل مــادری را بـه مـحـنـت مـده گـل سـرخ او را به غـارت مـده لب کـوچکی از عـطش پُـر شده دگـر مــادرش را خـجـالـت مـده لالای اصغـرم، لایـی لایـی عـلی (۳) *********************** عـلی هـسـتم و دست تو مـنـبـرم به شمـشیرها گـو که من حـیدرم بـیا حـرمـلـه با سه شـعـبـه بـزن ببـین که سپـر میشـود حـنـجـرم حسین، یا حسین یا حسین یا حسین (۳) *********************** فـلـک تو اسـیـرم به دنـیا مـکـن بـه گـهـوارۀ غـصه تـنـهـا مکـن نمیخـواهـم آبی، پـدر، جـان من از این سـنگ دلـهـا تـمـنا مـکـن حسین، یا حسین یا حسین یا حسین (۳) ************* حضرت علی اکبرعلیه السلام ************** دلا گـریـه کن در عـزای حـسین بخـوان نـوحـۀ کـربـلای حـسیـن قـدم نه به صحن و سرای حسین سـفـر کن به پـائـین پـای حـسـین سـلامٌ عَـلـی، عـلـی ابن الحـسـین (۳) *********************** بـه آئـیــنـۀ تـو قــمـر بـوســه زد به زخـم تن تو، جگـر بـوسه زد لـب تـشـنـهات را بـهـانـه نـمـود لـب تـشـنـهات را پـدر بـوسه زد سـلامٌ عَـلـی، عـلـی ابن الحـسـین (۳) *********************** پس از تو جهان شب شده وای من پریـشان چو زینب شده وای من تـو را در عـبـا چـیـدم امـا دریـغ تـنـت نـا مـرتـب شــده وای مـن عـلـی اکــبـرم، ای گـل پــرپــرم (۳) *********************** دو تا فرق تو هـمچو حـیدر شده بــرای تـو سـاقـی پـیـمـبــر شـده سر تو شکـسته ز ضرب عـمود تنـت بـوسـه بـاران خـنـجـر شده عـلـی اکــبـرم، ای گـل پــرپــرم (۳) *********************** چه شـد یـوسـفـم با تـن اطـهـرت ببـوسـم لـب و روی پـیـغـمـبرت چه گـرگی تو را پاره پاره نمود نه پـیـراهـنی مـانـده نه پـیکـرت عـلـی اکــبـرم، ای گـل پــرپــرم (۳) *********************** بـخـنـدد عــدو بر دو چـشـم تـرم چگـونـه تنـت را به خـیـمه بـرم بـمـیــرم کـنـار تـنـت ای جــوان اگـر پــاسـخـم را نــدی اکــبــرم عـلـی اکــبـرم، ای گـل پــرپــرم (۳) ********** زبانحال سیدالشهدا با حضرت عباس************* خـدایا به خـون خـفـتـه آب آورم بر این پاره تن، نوحه خوان مادرم نـمـانـده سـری تـا به دامـن نـهـم نـمـانـده تـنـی تـا به خـیـمـه بـرم ابـوفـاضـل ای ســاقـی لـشـکـرم (۳) *********************** برای غـمـت خـون بـبـارد حـرم تو گر جان دهی، جان سپارد حرم مخواب ای عـلـمدارم من بعد تو دگر خـواب راحـت نـدارد حـرم ابـوفـاضـل ای ســاقـی لـشـکـرم (۳) *********************** دو دستـت جـدا تـا ز پـیکـر شده ببـیـن دشـمـنـم بـیحـیـا تـر شـده میان عدو صحبت از غارت است مـیـان حـرم حـرف معـجـر شده ابـوفـاضـل ای ســاقـی لـشـکـرم (۳) *********************** ز داغـت بـرادر قـدم گـشـتـه تـا دو دست عـلم گـیرت از تن جـدا سرت را بر آور ز خاک و ببین چه آیـد پس از تو سـر خـیـمـهها ابـوفـاضـل ای ســاقـی لـشـکـرم (۳) *********************** دگـر خـواب راحت نـدارد حـرم لـبــاس اسـیـــری تـن دخــتـــرم به خیمه شده خواهـرم سـوگـوار کــنــار تـو نـوحـه ســرا مــادرم ابـوفـاضـل ای ســاقـی لـشـکـرم (۳) **********زبانحال حضرت زینب در قتلگاه امام ************* زمیـن لـرزد و آسـمـان غـرق آه به یک تن زدند، از ستم یک سپاه نهادم به روی سرم هر دو دست کـه قـاتـل رود جـانـب قـتـلـگــاه حسین، یا حسین یا حسین یا حسین (۳) *********************** دویـدم به هـر سـو به دادم برس و یـا حیّ و یا هـو به دادم بـرس رسیـدم به جـایی که از بیکـسی به دشمـن زدم رو، به دادم برس حسین، یا حسین یا حسین یا حسین (۳) *********************** منم نوحه خوان، مادرم دل غمین که گـلچـین شده با گـلم هـمنشـین روی برگ گل میکشد خنجر و نـشـسـته به بـالای عـرش بـرین حسین، یا حسین یا حسین یا حسین (۳) *********************** بـود زیـنـت خـاتــم الـمـرسـلـیـن بـود فـرش او بـال روح الامـیـن مـزن، نا مـسلـمان به قـرآن تو پا نخوابان تـنـش را به روی زمین حسین، یا حسین یا حسین یا حسین (۳) *********************** مزن بر تنـش ای سنان رحم کن مبر خاتـمـش، ساربان رحـم کن بگو قاتـلش را که خنجـر مکـش بر این کـشتۀ نیـمه جان رحم کن حسین، یا حسین یا حسین یا حسین (۳)
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی دهۀ اول محرم ( ۱۰ شب)
پخش سبک مسلم ابن عقیل ای پـسر زهـرا، کـوفه میا مولا چرا که نایاب است، مهر و وفا اینجا چه مشهود است در این کوفه فریب و مکر و دروغ و بازار فـروش تـیغ و نـیـزههـاشان شلوغ سفیر عشق تو منم من بـرایت پُـر مـحـنـم من امـیـری یـابـن الــزهــرا، امـیـری یـابـن الــزهــرا (۲) ********************************** اگـر که میآیـی، بـیا به تـنهـایی مـیاور ای جانا، گـلان زهـرایی نـظـر کن غـصـه و تـنـهـایـی سـفـیـر خود کـه مـیگــریـد بـرای غـربـت امـیـر خـود سفیر عشق تو منم من بـرایت پُـر مـحـنـم من امـیـری یـابـن الــزهــرا، امـیـری یـابـن الــزهــرا (۲) ************ورود به کربلا ************** خیمه مزن مولا، در دل این صحرا ببین کمر بستند، به قتل تو اینجا دلـم دلـشـورهات دارد تـمـام حــاصـل مـن در ایـنـجـا مـیشـود آه و غـم تو قـاتـل من در این چند روزه برادر مشو دور از چشم خواهر حسین جـانم حـسین جان، حسین جـانم حـسین جـان(۲) ********************************** مشام جان پُر شد، ز بوی عطر یاس بـیـا کـنـار من، بـرادرم عـبـاس کـنـار خـیـمـۀ جانم، تـو خـیـمـهام کـن بـپـا خودت هم لحظهای دورتر نـشو ز پیش ما در این چند روزه برادر مشو دور از چشم خواهر ابــوفـاضـل یـا عــبــاس، ابــوفـاضـل یـا عــبــاس (۲) ************حضرت رقیه ************** همسفـر نی هـا، خوش آمدی بابا که سر زده با سر، رسیدهای اینجا شـبـیـه مـادرت زهــرا قــدم خـمـیـده شـده خـبر دارد عـمو که موی من کـشیده شده؟ سه ساله دخـترت آخر شـده بــاغ نــیــلــوفــر ابـتـا یــا حـسـیــن جــان، ابـتـا یــا حـسـیــن جــان (۲) ********************************** سپر شده بابا، همیشه خواهر تو به وقت سیلی ها، برای دختر تو خجـالـت میکـشـم از عـمـه ای پـدر جـانم نخـواه از من، که بعـد از تو دگر نـمیمانم بـحـمـدالـه شـده پـایـان برای من شب هجـران ابـتـا یــا حـسـیــن جــان، ابـتـا یــا حـسـیــن جــان (۲) ************طفلان حضرت زینب ************** ای همۀ هستم، که عاشقت هستم قـسم به فـاطمه، رد نکـنی دستم قـسـم بر مـادرش زهـرا گـره گـشـا بـاشـد وداع مـا هـمـیـن جـا بـیـن خـیـمـههـا باشد نبـیـنم بیکس و بییـار شـدی در بـیـن اغـیـار اخ الـمظـلـوم حـسین جان، اخ الـمظـلـوم حـسین جان(۲) ********************************** یلان جعفر وقت آبروداری است دگر همه رفتند، نوبت غمخواری است اگـر هـم نـوبــتـی بـاشـد نـوبـت مــا بـاشـد یـقـیـن حـرف نـه از دایی جـواب مـا باشد خـجـل نـگـردد بـرادر به پیش چشمان خواهر اخ الـمظـلـوم حـسین جان، اخ الـمظـلـوم حـسین جان(۲) ************عبدالله بن الحسن ************** نمانده است بییار، هنوز ثارالله بـرای یـاری تـو، آمـده عــبـدالله نـبـیـنم که فـتـادی بـیـن تـیـغ و خـنـجـرهـا عـمـو از کـودکی بـودی بـرای مـن بــابــا فـدای تو هـسـتـم عـمو به عشق تو مستم عمو عـمـو حـسین جـانم عـمو، عـمـو حـسین جـانم عـمو(۲) ********************************** دو چشم خود وا کن، ای گل پرپر من گرفته است مقتل، بوی برادر من مگر نـسپـردهام دستـت به دست عمه جان بـمـیـرم کـه شـده دستت ز پـوست آویـزان عـزیـز قـلب ثــار الـلـه ای گـل پـرپـر عـبـدالله عـمـو حـسین جـانم عـمو، عـمـو حـسین جـانم عـمو(۲) ************ قاسم بن الحسن ************** عموحسین عشقت، شد احلی من عسل هم اکنون یاریت، بود خیرالعمل مـنـی کـه بـعـد بـابــا دل فـقـط بـه تـو دادم ز بـعـد از رفـتـن اکـبر پُـر از غـم و دردم شـده عـازم بـه مـیـدان مـیـوۀ قـلب حسن جان حـسن جـانم حـسن جـان، حـسن جـانم حـسن جـان (۲) ********************************** مقابل دشمن، بدون جوشن چرا؟ مگـر نـدیـدی اکـبرم شد اکـبرها از آن ترسم عـزیـز من شبـیـه اکـبر شوی به زیـر سُـم مـرکـب هـا لالـۀ پـرپـر شـوی گـرفـته بـوی حسن را تــمــام دشـت کــربــلا حـسن جـانم حـسن جـان، حـسن جـانم حـسن جـان (۲) ************حضرت علی اصغر ************** لا لایی اصغر من، چرا نمیخوابی نداره شیر مادر، نکن تو بیتابی مکـن شرمـنـدۀ خود که نـداره شـیـر مـادر به قـبـلم آتشی است با این تلظیات اصغـر گـل نـشـکـفـتـه پـرپـر لالا لالا، عـلی اصغـر لالایــی اصـــغـــر مــن، لالایــی اصـــغـــر مــن (۲) ********************************** عطش عطش باشد، نوای اهل حرم کمی صبوری کن، کمی دگر پسرم کمی صبر کن عـمو رفـته بـرایت آب آرد بــرای الـعــطــش هـای حــرم جــواب آرد خجل از روی رباب است مشک عم خالی زآب است لالایــی اصـــغـــر مــن، لالایــی اصـــغـــر مــن (۲) ********************************** گریه نکن بابا، که حرمله اینجاست و نوع تیرهایش، زبان زد دنیاست سه شعـبـه با گـلـوی تو چه سنخـیـت دارد صـدای گـریـهات دیـگـر چـــرا نـمــیآیــد گـل نـشـکـفـتـه پـرپـر لالا لالا، عـلی اصغـر لالایــی اصـــغـــر مــن، لالایــی اصـــغـــر مــن (۲) ************حضرت علی اکبر ************** عازم مـیدان شد، پیـمـبر کـربلا ذکر تـمام حـرم، شده خـدایا خدا عـلـی از بهر دیـدار خـدا چو مجنون ترین وبابایش پُر از دلشوره است و دلخون ترین پـیـمـبـر کرب و بلایی جــوان اربــاً اربــایـی عـــلــیِّ اکـــبــــرم وای، عـــلـــیِّ اکـــبــــرم وای (۲) ********************************** ببین پدر افـتاد، وقـتی که افتادی بعد تو دشمن غرق خنده و شادی کـنـارت عــمـهات آمـد بـلـنـد شـو ای بـابـا چه پـاشیـده شدی اکـبر به کـل این صحـرا پـیـمـبـر کرب و بلایی جــوان اربــاً اربــایـی عـــلــیِّ اکـــبــــرم وای، عـــلـــیِّ اکـــبــــرم وای (۲) ************حضرت عباس ************** صدای العطش، زخیمهها برخواست همره این ناله، عموی ما برخواست به دست مشک و به سر شوق زیارت زهراست خبرها میرسد بر ما که علقـمه غوغاست شـده فـضـای عـلـقـمـه پُـر از عـطـر فـاطـمـه ابــوفـاضـل یـا عــبــاس، ابــوفـاضـل یـا عــبــاس (۲) ********************************** نوای ادرک اخا، شنـیده شد بابا به ناگهان دیـدم، خـمـیده شد بابا کـنـارت آمـده گـم کـرده دست و پایـش را چگونه تیـر کـشد بیرون ز جسمت ای سقا عـمـوی مـثـل مــاهــم ز داغــت پُــر ز آهــم ابــوفـاضـل یـا عــبــاس، ابــوفـاضـل یـا عــبــاس (۲) ********************************** عـمـود خـیمۀ، عـمو کشیده شده بساط حرمت ها، دگر چـیده شده پس از تو قـسـمـت اهـل حـرم اسـارت شد به دور از چشم تو بر ما چقدر جسارت شد ز بـعـد از تـو بـــرادر اسیـری رفـته خـواهـر ابــوفـاضـل یـا عــبــاس، ابــوفـاضـل یـا عــبــاس (۲) ************وداع سیدالشهدا ************** کمی آهـسته برو، تو ای برادر من وصیـتی کرده، مدیـنه مـادر من بـپـوشـم بر تـنـت پـیـراهـنی به جای کـفـن ببوسم جای مادر روی چون نکوی تو من کـمـی آهـسـتــه بـرادر نظـر بـنـما به خـواهـر اخ الـمظـلـوم حـسین جان، اخ الـمظـلـوم حـسین جان(۲) ********************************** ای شه بیلشگـر، خدا نگهدارت قـرار ما کوفـه، به نـیزه دیدارت به اشـک دیـده پـاشیـدم به پشت سـرت آب حـرم افـتاده است با رفـتن تـو در الـتهـاب به پیش چشمم در گودال نبـینمت بیپر و بیبال اخ الـمظـلـوم حـسین جان، اخ الـمظـلـوم حـسین جان(۲)
: امتیاز
|